English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 228 (5844 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
leading line U خط هدایت هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
control U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controlling U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controls U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
simulator U برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
simulators U برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
rudder U سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
rudders U سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
aircraft guide U مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
aircraft modification and control U کنترل و هدایت هواپیما
airmanship U متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
avigation U فن هدایت هواپیما
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
electronic navigation U هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
goldie lock U فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
homing station U ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
omnidirection range U سیستم هدایت چند جهتی هواپیما
plane director U نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
radio approach U دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
teleran U دستگاه هدایت هواپیما بوسیله تلویزیون ورادار
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
vectored attacks U تک هدایت شده هواپیما به هدف
vectored attacks U تک غیر مستقیم هواپیما به هدف با استفاده از هدایت یک یکان زمینی مستقر دراطراف هدف
Other Matches
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
conductance U ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
air mileage indicator U کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
screwpropeller U پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
moments U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
azimuth indicator U شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
aprons U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing U سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
clear way U محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
apparent altitude U ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
flight control U دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
ramp U سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
ramps U سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
guidance U هدایت
steerage U هدایت
direction U هدایت
transduction U هدایت
total conductivity U هدایت کل
leads U هدایت
lead U هدایت
leading U هدایت
navigators U هدایت گر
navigator U هدایت گر
conduction U هدایت
conductance U هدایت
direction U هدایت رهبری
hydraulic conductivity U هدایت ابی
navigated U هدایت کردن
navigate U هدایت کردن
cons U هدایت کردن
conning U هدایت کردن
conned U هدایت کردن
con U هدایت کردن
heat conductivity U هدایت حرارتی
canalization U هدایت در مسیر
bus bar line U سیم هدایت
image line U هدایت تصویر
enlightened U هدایت شده
afferent conduction U هدایت اورانی
leading marks U نشانههای هدایت
afferent transmission U هدایت اورانی
guide U هدایت کردن
guided U هدایت کردن
guides U هدایت کردن
ionic conduction U هدایت یونی
navigating U هدایت کردن
navigates U هدایت کردن
commutate U هدایت وتغییر
conduct of fire U هدایت تیراندازی
conductance U میزان هدایت
conducts U هدایت کردن
convect U هدایت کردن
conducted U هدایت کردن
conduct U هدایت کردن
conveying U هدایت کردن
directing U هدایت کردن
conveys U هدایت کردن
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
conveyed U هدایت کردن
fire direction U هدایت اتش
convey U هدایت کردن
dirigible U قابل هدایت
electric conduction U هدایت الکتریسیته
conning tower U برج هدایت
conductibility U قابلیت هدایت
conduction U هدایت گرم
conduction U هدایت تنظیم
conductible U قابل هدایت
conduction velocity U سرعت هدایت
conductive U قابل هدایت
steering U هدایت کردن
heat conduction U هدایت حرارتی
admittance U هدایت فاهری
joysticks U سکان هدایت
joystick U سکان هدایت
guide way U مسیر هدایت
conductivity U قابلیت هدایت
conductivity U ضریب هدایت
electron conduction U هدایت الکترون
directed U هدایت کردن
directs U هدایت کردن
template U ریل هدایت
templates U ریل هدایت
stream line U خط هدایت جریان
undirected U هدایت نشده
director U هدایت کننده
direct U هدایت کردن
vee guideways U مسیر هدایت "وی "
directors U هدایت کننده
managements U هدایت یا سازماندهی
management U هدایت یا سازماندهی
operating stand U اطاق هدایت
conducting U هدایت کردن
superconductivity U فوق هدایت
rede U هدایت کردن
steerable U هدایت کردنی
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
conducting staff U ستاد هدایت کننده
conductance U مقدار هدایت واقعی
fire direction net U شبکه هدایت اتش
lead U سیر هدایت الکتریکی
direction U مسیر هدایت کردن
conductibility U ضریب هدایت مخصوص
susceptance U مقدار هدایت کور
conduction U رسانش الکتریکی هدایت
tactical control U کنترل و هدایت تاکتیکی
leads U سیر هدایت الکتریکی
specific electrical conductivity U هدایت الکتریکی مخصوص
current carring U انتقال یا هدایت جریان
guded missile U موشک هدایت شوند
fire direction center U مرکز هدایت اتش
fire control U کنترل یا هدایت اتش
dredging ladder U هدایت کننده سطل
diathermacy U خاصیت هدایت گرما
conduct U هدایت کردن بردن
directed exercise U تمرین هدایت شده
directional U وابسته به راهنمایی و هدایت
directed net U شبکه هدایت شده
directors U هدایت کننده اتش
directors U برج هدایت تیر
direction center U مرکز هدایت عملیات
conducted U هدایت کردن بردن
vectored thrust U تراست هدایت شونده
vectored U تراست هدایت شونده
conductivity U ضریب هدایت یا انتشار
barrel U وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrels U وفیفه هدایت در یک ترمینال
fire direction U هدایت کردن اتش
transverse conductance U مقدار هدایت عرضی
director U برج هدایت تیر
conducts U هدایت کردن بردن
conducting U هدایت کردن بردن
director U هدایت کننده اتش
directing staff U ستاد هدایت کننده
conduct grade U درجه هدایت یک ماده
increase in conductivity U افزایش قابلیت هدایت
high conductivity U قابلیت هدایت زیاد
bell's bund U دیوار هدایت کننده اب
ideal conductivity U قابلیت هدایت ایده ال
photoconductivity U قابلیت هدایت نور
guideway U شیار هدایت کننده
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
steered wheel U چرخ هدایت شده
traffic U تجارت هدایت شده
channelising island U سکوی هدایت کننده
input of current U تغذیه و هدایت جریان
guided missile U موشک هدایت شونده
guided missiles U موشک هدایت شونده
absolute joystick U سکان هدایت مطلق
heat conductivity U قابلیت هدایت حرارت
magnetic permeance U مقدار هدایت مغناطیسی
laser guidance U سیستم هدایت لیزری
trafficking U تجارت هدایت شده
trafficked U تجارت هدایت شده
traffics U تجارت هدایت شده
ballistic director U هدایت کننده بالیستیکی
tail race U کانال هدایت اب از توربین به خارج
meta director U هدایت کننده به موقعیت متا
laser guidance U هدایت لیزری بمب یا موشک
directive planning U برنامه ریزی هدایت شده
ortho director U هدایت کننده به موقعیت ارتو
para director U هدایت کننده به موقعیت پارا
pgm U نوعی موشک هدایت شونده
to direct traffic through U ترافیک را از طریق...هدایت کردن
debunk U کسی را اگاه و هدایت کردن
cryogenic memory U استفاده از خصوصیات هدایت مواد
job stick U سکان هدایت دسته فرمان
Recent search history Forum search
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
1تاندانسیو
1پرو سویت یعنی چه؟ در مقاله ای از آل احمد آمده درباره صادق هدایت
0سیره رفتاری امام علی(ع) سیره هدایت عملی انسان و جامعه است
0o level
0 ترسیم مسیر هواپیما توی گوشی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com